دوماهگی دخمل طلا
همه ارامشم 2 ماه از ورودت به دنیا گذشت به همین سرعت عزیز دل مامان انقد شیرین و دوست داشتنی هستی که اندازه نداره جدیدا یاد گرفتی قوربون صدقت که میریم میخندی و ذوق میکنی که واسه من هر کدومش عمر دوباره ست انقد بهت عادت کردیم که انگار سالهاس با همییم انقدر بهت وابسته شدیم که وقتی عمه تو رو برد خونه خودشون که بغل خونه ما هستن منو بابایی شده بودیم مثل مرغ سرکنده گلکم اصلا طاقت دوریتو ندارم هااااااااااااا دلبرم این احساس مادری گر چه سخته ولی هزار بار شیرین تره انقد که حتی وصفش غیرممکنه گل مامان دیروز بردیمت با مامان بزرگ واکسنتو زدیم انقد ماهو صبوری که یه کوچولوگریه کردی و بغض تو گلوت گیر کرده بود فدات شم امدیم خونه یه خورده بیقرار...
نویسنده :
بهار
16:36